دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و سه ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Shrill

  [ʃrɪl]

Adjective

having a high pitch; high and sharp in sound; piercing OR (of sounds or voices) very high and loud, in an unpleasant way AND loud and determined but often unreasonable

دارای صدای بلند، از نظر صدا بلند و شدید، گوشخراش، (صدا) بسیار زیر، تیز، تیزآوا

Synonyms

piercing, high, sharp, acute, piping, penetrating, screeching, high-pitched, ear-splitting, ear-piercing

Antonyms

deep, soft, soothing, velvety, mellifluous, dulcet, sweet-sounding, well-modulated, silver-toned

Examples

Despite their small size, crickets make very shrill noises.

جیرجیرک ها با وجود جثه‌ی کوچکشان سروصدای دل خراشی‌ تولید می‌کنند.

The shrill whistle of the policeman was warning enough for the fugitive to stop in his tracks.

سوت گوش خراش پلیس‌ به‌ اندازه کافی‌ هشدار آمیز بود که‌ فرد متواری سرجایش‌ ایستاد.

A shrill torrent of insults poured from the mouth of the shrieking woman.

از دهان زنی‌ که‌ جیغ‌ می‌کشید، سیلی‌ از اهانت‌ بیرون ریخت‌.

A shrill whistle

یک سوت تیزآوا

A bird with a shrill call

پرنده‌ای با صدای گوشخراش

Shrill

  [ʃrɪl]

Verb

to make an unpleasant high loud sound AND to say something in a loud, high voice

صدای عجیب و گوشخراش ایجاد کردن، با صدای زیر داد زدن، جیغ زدن، جیغ کشیدن

Synonyms

screak, scream, screech, shriek

Examples

‘Wait for me!’ she shrilled.

او فریاد زد: "منتظر من باش!"

Behind him, the telephone shrilled.

پشت سرش صدای تلفن بلند شد.

‘I hate you!’ she shrilled.

او فریاد زد: «از تو متنفرم!»

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>