دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس شانزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Slender

  [ˈslendər]

Adjective

long and thin OR (of people or their bodies) thin in an attractive way AND thin or narrow

کشیده و باریک‌، نازک و بلند، باریک اندام، قلمی

limited; slight OR small in amount or size and hardly enough

مقدار کم یا ناچیز، اندک، قلیل، ضعیف، سست، بی پایه

Synonyms

slim, narrow, lean, svelte, willowy, sylphlike, faint, slight, remote, thin, weak, fragile, feeble, flimsy, tenuous, meagre, little, small, inadequate, insufficient, scant, scanty, inconsiderable

Antonyms

fat, stout, chubby, large, heavy, bulky, well-built, tubby, podgy, good, strong, solid, large, considerable, substantial, generous, ample, appreciable

Examples

Carlotta’s slender figure made her look somewhat taller than she was.

قیافه‌ی لاغر «کارلوتا» او را تا حدی بلندتر از آن چیزی که‌ بود، نشان می‌داد.

There was only a slender chance that you could conceal the truth.

شانس‌ کمی‌ وجود داشت‌ که‌ بتوانی‌ حقیقت‌ را پنهان کنی‌.

The slender thief was able to enter the apartment through the narrow window.

دزد لاغر توانست‌ از طریق‌ پنجره باریک‌ وارد آپارتمان شود.

A slender girl

دختری باریک اندام

Slender income

درآمد اندک

A slender hope

امید بی اساس

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>