Slovenly
[ˈslʌvnli]Adjective
careless, untidy or dirty in appearance or habits
ولنگار، شلخته، شورتی، بی دقت، سر بهوا، لچر، بد لباس، بی انضباط
Synonyms
untidy, disorderly, unkempt, slatternly, careless, sloppy, negligent, slapdash, loose, slack, heedless, slipshod
Antonyms
smart, trim, neat, tidy, orderly, clean, meticulous, well-groomed, shipshape, soigné or soignée, careful, meticulous, conscientious, disciplined, methodical, well-ordered
Examples
Their landlady was fat and slovenly.
صاحبخانه آن ها چاق و شلخته بود.
Aldo gave a slovenly salute and left.
"آلدو" یک سلام نظامی نامرتب و شلخته داد و رفت.
He grew lazy and slovenly in his habits.
او در عادات خود تنبل و شلخته شد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.