دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Solicit

  [səˈlɪsɪt]

Verb

to ask somebody for something, such as support, money or information; to try to get something or persuade somebody to do something

متوسل شدن به، دست به دامن کسی شدن، (صمیمانه یا عاجزانه) درخواست کردن، تقاضا کردن، التماس کردن

Synonyms

request, seek, ask for, petition, crave, pray for, plead for, canvass, beg for, appeal to, ask, call on, lobby, press, beg, petition, plead with, implore, beseech, entreat, importune, supplicate

Examples

To solicit aid

تقاضای کمک کردن

To solicit club members for donations

برای اعطای پول دست به دامن اعضای باشگاه شدن

They send representatives abroad to solicit business.

آنها نمایندگانی را برای کسب و کار به خارج از کشور می فرستند.

Historians and critics are solicited for their opinions.

از مورخان و منتقدان خواسته می شود تا نظرات خود را بیان کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>