دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Somber

  [ˈsɑːmbər]

Adjective

dark in color

تیره، تاریک، تیره و تاریک

sad and serious

غم انگیز، تاسف انگیز، دلگیر، غمگین، غمزده، محزون

Synonyms

black, bleak, blue, cheerless, dark, desolate, dismal, dreary, gloomy, glum, joyless, tenebrific, earnest, grave, sedate, serious, sober, solemn, staid

Examples

A more somber hue

یک رنگ تیره‌تر

Somber, winding alleys

کوچه‌های تاریک و پرپیچ

Somber thoughts

اندیشه‌های غم انگیز

A somber little room

یک اتاق دلگیر و کوچک

A somber mood

حالت غمزده

That news made him somber and restless.

آن خبر او را غمگین و بی‌قرار کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>