Somber
[ˈsɑːmbər]Adjective
dark in color
تیره، تاریک، تیره و تاریک
sad and serious
غم انگیز، تاسف انگیز، دلگیر، غمگین، غمزده، محزون
Synonyms
black, bleak, blue, cheerless, dark, desolate, dismal, dreary, gloomy, glum, joyless, tenebrific, earnest, grave, sedate, serious, sober, solemn, staid
Examples
A more somber hue
یک رنگ تیرهتر
Somber, winding alleys
کوچههای تاریک و پرپیچ
Somber thoughts
اندیشههای غم انگیز
A somber little room
یک اتاق دلگیر و کوچک
A somber mood
حالت غمزده
That news made him somber and restless.
آن خبر او را غمگین و بیقرار کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.