دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Spew

  [spjuː]

Verb

to flow out quickly, or to make something flow out quickly, in large amounts

بیرون زدن یا دادن، برون جهیدن، فوران کردن، برون تراویدن، تراویدن، پس دادن، جاری شدن یا بودن

to vomit (= bring food from the stomach back out through the mouth)

قی کردن، استفراغ کردن، وامیدن، برگرداندن

Synonyms

shed, discharge, send out, issue, throw out, eject, diffuse, emanate, exude, cast out, vomit, throw up, puke, chuck, spit out, regurgitate, disgorge, barf, chunder, belch forth, upchuck, do a technicolour yawn, toss your cookies

Examples

She spewed out a mass of undigested food.

توده‌ای از غذای هضم نشده را بالا آورد.

Sewage spewed out of the pipe

فاضلاب از لوله بیرون زد.

A volcano spewing out lava

آتشفشانی که گدازه بیرون می‌داد

Water spewed slowly from the drenched quilt.

آب به آهستگی از لحاف خیس جاری بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>