Spouse
[spaʊs - spaʊz]Noun
a husband or wife
همسر، زن، شوهر، شریک زندگی
Synonyms
partner, mate, husband or wife, companion, consort, significant other, better half, her indoors, helpmate, bidie-in, squeeze
Examples
When a husband prospers in his business, his spouse benefits also.
وقتی مردی در کارش موفق میشود، همسرش نیز سود میبرد.
The woman and her spouse relieved each other throughout the night at their child’s bedside.
زن و همسرش کنار تخت فرزندشان همدیگر را در تمام طول شب دلداری میدادند.
“May l bring my spouse to the office party?” Dorinda asked.
«دوریندا» پرسید: «میتوانم همسرم را به جشن اداره بیاورم؟».
Spouses were invited to the company picnic.
همسران به پیک نیک شرکت دعوت شدند.
Electrons are like spouses in monogamous countries; there is either one or none.
الکترون ها مانند همسران در کشورهای تک همسر هستند. یا یکی هست یا هیچی
As a husband, he fulfilled the model role of an attentive and loving spouse.
او به عنوان یک شوهر، نقش الگوی یک همسر مراقب و دوست داشتنی را ایفا کرد.
Your family, friends, or spouse all have their goals for you, but what do you want?
خانواده، دوستان یا همسرتان همه اهداف خود را برای شما دارند، اما شما چه می خواهید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما