دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Squander

  [ˈskwɑːndər]

Verb

spend foolishly; waste OR to waste money, time, etc. in a stupid or careless way

احمقانه‌ خرج یا مصرف کردن، تلف‌ کردن، اسراف کردن، ولخرجی کردن، ضایع کردن، هدر دادن، حرام کردن، نفله کردن، هرزدادن

Synonyms

waste, spend, fritter away, blow, consume, scatter, run through, lavish, throw away, misuse, dissipate, expend, misspend, be prodigal with, frivol away, spend like water

Antonyms

keep, save, be frugal, be thrifty, store, economize, put aside for a rainy day

Examples

Do not squander your money by buying what you cannot use.

پول هایتان را با خرید آنچه‌ که‌ استفاده نمی‌کنید، هدر ندهید.

Because Freddy squandered his time watching television, he could not catch up on his homework.

از آنجایی‌ که‌ «فِرِدی» وقتش‌ را با تماشای تلویزیـون هـدر مـی‌داد، نمـی‌توانـست‌ بـه‌ درس و تکلیفش‌ برسد.

In his will, Mr. Larson warned his children not to squander their inheritance.

آقای «لارسن‌» در وصیتنامه‌اش به‌ فرزندانش‌ هشدار داد تا ارثیه‌شان را به‌ هدر ندهند.

Don't squander your time and money!

وقت و پول خودت را حرام نکن!

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>