Stagnant
[ˈstæɡnənt]Adjective
water or air is not moving and therefore smells unpleasant
راکد، استاده، ایستا، ناروان
not developing, growing or changing
کساد، بی رونق، کند، ناهشیار
Synonyms
stale, still, standing, quiet, sluggish, motionless, brackish, inactive, declining, stagnating, flat, slow, depressed, sluggish, slow-moving
Antonyms
clear, fresh, pure, running, moving, flowing, unpolluted
Examples
Stagnant water
آب راکد، لشاب، خفتاب
Stagnant business
کاسبی کساد
Few fish survive in the stagnant waters of the lake.
ماهی های کمی در آب های راکد دریاچه زنده می مانند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.