Stationary
[ˈsteɪʃəneri]Adjective
not moving; not intended to be moved
ناجنبا، غیر متحرک، بی حرکت، (به ویژه ماشین و موتور) خوابیده، خاموش، راکد، ایستانده، آرمیده، حرکت ندادنی، غیر قابل حمل، ناترابردی، کارگذاشته شده
not changing in condition or quantity
ثابت، پایا، ایستا، ایستمند، غیرمتغیر
Synonyms
motionless, standing, at a standstill, parked, fixed, moored, static, inert, unmoving, stock-still
Antonyms
moving, travelling, mobile, shifting, variable, volatile, unstable, changeable, inconstant
Examples
A factory engine is stationary.
موتور کارخانه ثابت است.
The population of our town has been stationary for a decade.
جمعیت شهر ما برای یک دهه ثابت مانده است.
Caught in the middle of traffic, the frightened pedestrian remained stationary in the busy street.
عابر پیاده ی وحشت زده که در ترافیک گیر کرده بود، در خیابان شلوغ بیحرکت ماند.
A stationary engine
موتور خاموش
Stationary machinery
ماشینآلات خوابیده
A stationary gun
توپ غیر قابل حمل
Stationary population
جمعیت ثابت
The patient's condition has remained stationary.
وضع بیمار تغییر نکرده است.
For a time, the shadow remained stationary.
سایه تا مدتی بیحرکت باقی ماند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما