دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Staunch

  [stɔːntʃ]

Adjective

​always showing strong support in your opinions and attitude

با وفا، ثابت قدم، وفادار، پر و پا قرص، محکم، قرص، مستحکم، استوار

Synonyms

loyal, faithful, stalwart, sure, strong, firm, sound, true, constant, reliable, stout, resolute, dependable, trustworthy, trusty, steadfast, true-blue, immovable, tried and true

Examples

A staunch friend

دوست وفادار

A staunch supporter

پشتیبان پر و پا قرص

A staunch supporter of the monarchy

حامی سرسخت سلطنت

One of the president’s staunchest allies

یکی از سرسخت ترین متحدان رئیس جمهور

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>