دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Strident

  [ˈstraɪdnt]

Adjective

​having a loud, rough and unpleasant sound

(صدا) خشن، گوشخراش

aggressive and determined

بلند آوا، پرجنجال، پرخاش آمیز

Synonyms

forceful, offensive, hostile, belligerent, pugnacious, destructive, quarrelsome, harsh, jarring, grating, clashing, screeching, raucous, shrill, rasping, jangling, discordant, clamorous, unmusical, stridulant, stridulous

Antonyms

soft, quiet, sweet, gentle, soothing, mellow, harmonious, mellifluous, dulcet

Examples

The students' strident protests

اعتراضات جنجال آمیز دانشجویان

The strident voice of that preacher

صدای گوشخراش آن واعظ

We could hear the strident voices of a mob approaching.

ما می توانستیم صدای گوشخراش جمعیتی را که نزدیک می شد بشنویم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>