دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Subsequent

  [ˈsʌbsɪkwənt]

Adjective

later; following; coming after OR ​happening or coming after something else

آنچه‌ که‌ بعد می‌آید، بعدی، پسایند، سپسی، سپسین، متعاقب، پیایند، بعد از، پس از

Synonyms

following, later, succeeding, after, successive, ensuing, consequent

Antonyms

earlier, former, previous, past, prior, one-time, preceding, erstwhile, antecedent

Examples

Subsequent events proved that Sloan was right.

حوادث بعدی ثابت‌ کرد که‌ حق‌ با «اسلوان» است‌.

Further explanations will be presented in subsequent lectures.

توضیحات بیشتر در سخنرانی‌های بعدی ارائه‌ خواهد شد.

Though the enemy forces resisted at first, they subsequently learned that their efforts were in vain.

اگر چه‌ نیروهای دشمن‌ ابتدا مقاومت‌ کردند، اما بعداً متوجه‌ شدند که‌ تلاش هایشان بیهوده است‌.

Subsequent events

رویداد بعدی

A period subsequent to the war

دوران بعد از جنگ

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>