دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هشتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Surge

  [sɜːrdʒ]

Verb

to suddenly move very quickly in a particular direction

پیش رفتن، به جلو رفتن، هجوم آوردن، سرازیر شدن، جاری شدن، یورش آوردن (مانند یورش آوردن مردم به سمت چیزی)، موج زدن، فراریز کردن، فراخروشیدن، خیزاب کردن

if a feeling surges or surges up, you begin to feel it very strongly

(احساس) زبانه کشیدن ،شعله کشیدن ، غلیان کردن، موج وار حرکت کردن

Synonyms

increase, rise, grow, jump, boost, leap, escalate, rush, pour, stream, crowd, swell, spill, swarm, seethe, gush, well forth, roll, billow, heave, eddy, undulate

Examples

The sea surged on the massive cliffs.

دریا بر صخره‌های غول آسا می‌خروشید (فراریز می‌کرد).

A wave surges

موج فراریز می‌کند.

Love surged through every part of his body.

عشق در سرتاسر بدنش موج زد.

Millions of immigrants surged westward.

میلیون‌ها مهاجر به سوی غرب سرازیر شدند.

The taxi surged forward.

تاکسی به جلو حرکت کرد.

The crowd surged through the gates.

جمعیت با سرعت از دروازه ها عبور کردند.

She could feel anger surging inside her.

می‌توانست احساس کند خشم درونش موج می‌زند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>