Surpass
[sərˈpæs]Verb
do better than; be greater than; excel OR to do or be better than somebody/something
بهتر بودن از، بیشتر بودن از، برتری داشتن، پیشی گرفتن، جلو زدن، پیشتر رفتن، فراتر رفتن، خارج بودن از
Synonyms
outdo, top, beat, best, cap, exceed, eclipse, overshadow, excel, transcend, outstrip, outshine, tower above, go one better than, put in the shade
Antonyms
fail, fall behind, lose, surrender
Examples
The machines of the twentieth century surely surpass those of earlier times.
ماشین های قرن بیستم قطعاً از دوره های قبلی بهتر هستند.
Most farmers believe that rural life far surpasses urban living.
بیشتر کشاورزان معتقدند که زندگی روستایی بسیار بهتر از زندگی شهری است.
It is undeniable that a cold lemonade in July cannot be surpassed.
این که در ماه جولای هیچ چیز نمیتواند بهتر از یک شربت آبلیمو باشد، انکار ناپذیر است.
Her beauty surpasses description.
زیبایی او خارج از وصف است.
Nor let the sea surpass its bounds.
(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.
The result surpassed all our expectations.
نتیجه از تمام انتظارات ما بیشتر بود.
He surpassed all his contemporaries in learning.
از نظر دانش بر همهی معاصران خود پیشی گرفت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما