دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس شانزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Surpass

  [sərˈpæs]

Verb

do better than; be greater than; excel OR to do or be better than somebody/something

بهتر بودن از، بیشتر بودن از، برتری داشتن‌، پیشی گرفتن، جلو زدن، پیشتر رفتن، فراتر رفتن، خارج بودن از

Synonyms

outdo, top, beat, best, cap, exceed, eclipse, overshadow, excel, transcend, outstrip, outshine, tower above, go one better than, put in the shade

Antonyms

fail, fall behind, lose, surrender

Examples

The machines of the twentieth century surely surpass those of earlier times.

ماشین های قرن بیستم‌ قطعاً از دوره های قبلی‌ بهتر هستند.

Most farmers believe that rural life far surpasses urban living.

بیشتر کشاورزان معتقدند که‌ زندگی‌ روستایی‌ بسیار بهتر از زندگی‌ شهری است‌.

It is undeniable that a cold lemonade in July cannot be surpassed.

این‌ که‌ در ماه جولای هیچ‌ چیز نمی‌تواند بهتر از یک‌ شربت‌ آبلیمو باشد، انکار ناپذیر است‌.

Her beauty surpasses description.

زیبایی او خارج از وصف است.

Nor let the sea surpass its bounds.

(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.

The result surpassed all our expectations.

نتیجه از تمام انتظارات ما بیشتر بود.

He surpassed all his contemporaries in learning.

از نظر دانش بر همه‌ی معاصران خود پیشی گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>