دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سیزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Surreptitious

  [ˌsɜːrəpˈtɪʃəs]

Adjective

done secretly or quickly, in the hope that other people will not notice

پنهانی، زیر جلی، دزدکی، نهانی، مخفی، مخفیانه

Synonyms

secret, clandestine, furtive, sneaking, veiled, covert, sly, fraudulent, unauthorized, underhand, stealthy

Antonyms

open, frank, obvious, blatant, manifest, honest, conspicuous, overt, undisguised, unconcealed

Examples

A surreptitious look

یک نگاه دزدکی

The thief made a surreptitious entry into the building.

دزد به طور مخفیانه وارد ساختمان شد.

His wife made surreptitious inquiries at the hotels that he'd stayed in on his last business trip.

همسرش در هتل هایی که در آخرین سفر کاری خود اقامت داشته است، پرس و جوهای پنهانی انجام داد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>