Surreptitious
[ˌsɜːrəpˈtɪʃəs]Adjective
done secretly or quickly, in the hope that other people will not notice
پنهانی، زیر جلی، دزدکی، نهانی، مخفی، مخفیانه
Synonyms
secret, clandestine, furtive, sneaking, veiled, covert, sly, fraudulent, unauthorized, underhand, stealthy
Antonyms
open, frank, obvious, blatant, manifest, honest, conspicuous, overt, undisguised, unconcealed
Examples
A surreptitious look
یک نگاه دزدکی
The thief made a surreptitious entry into the building.
دزد به طور مخفیانه وارد ساختمان شد.
His wife made surreptitious inquiries at the hotels that he'd stayed in on his last business trip.
همسرش در هتل هایی که در آخرین سفر کاری خود اقامت داشته است، پرس و جوهای پنهانی انجام داد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.