دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Susceptible

  [səˈseptəbl]

Adjective

very likely to be influenced, harmed or affected by something

مستعد، پذیرا، آماده، حساسیت داشتن، آسیب پذیر، در معرض

easily influenced by feelings and emotions

احساساتی

allowing something; capable of something

(با of یا to) - پذیر، قابل -

Synonyms

responsive, sensitive, receptive, alive to, impressionable, easily moved, suggestible, liable, inclined, prone, given, open, subject, vulnerable, disposed, predisposed

Antonyms

unresponsive, unaffected, insensitive, unmoved, immune, resistant, unaffected by, invulnerable, insusceptible

Examples

Areas susceptible to flooding

نواحی آسیب پذیر از سیل

The city is susceptible to air attack.

شهر در معرض حمله‌ی هوایی است.

Susceptible to disease

مستعد بیماری

A theory susceptible of proof

یک تئوری قابل اثبات

This problem is susceptible to solution

این مسئله قابل حل است.

Impulse susceptible of control

انگیزه‌ی مهار پذیر

the government was not susceptible to public opinion.

دولت پذیرای افکار عمومی نبود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>