دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سوم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Talent

  [ˈtælənt]

Noun

natural ability OR a natural ability to do something well

توانایی‌ ذاتی‌، استعداد، آمایگی، فرزامی، قریحه

people or a person with a natural ability to do something well

شخص (یا اشخاص) با استعداد

Synonyms

ability, gift, aptitude, power, skill, facility, capacity, bent, genius, expertise, faculty, endowment, forte, flair, knack

Examples

Medori's talent was noted when she was in first grade.

استعداد «مدوری» وقتی‌ کلاس اول بود، مورد توجه‌ قرار گرفت‌.

Feeling that he had the essential talent, Carlos tried out for the school play.

«کارلوس» که‌ احساس می‌کرد استعداد لازم را دارد، شرکت‌ در نمایشنامه‌ی مدرسه‌ را امتحان کرد.

Hard work can often make up for a lack of talent.

سختکوشی‌ اغلب‌ می‌تواند نبود استعداد را جبران کند.

He has talent in music.

او در موسیقی استعداد دارد.

Some of the most brilliant young talent in this country

برخی از درخشان‌ترین جوانان پراستعداد این کشور

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>