Talent
[ˈtælənt]Noun
natural ability OR a natural ability to do something well
توانایی ذاتی، استعداد، آمایگی، فرزامی، قریحه
people or a person with a natural ability to do something well
شخص (یا اشخاص) با استعداد
Synonyms
ability, gift, aptitude, power, skill, facility, capacity, bent, genius, expertise, faculty, endowment, forte, flair, knack
Examples
Medori's talent was noted when she was in first grade.
استعداد «مدوری» وقتی کلاس اول بود، مورد توجه قرار گرفت.
Feeling that he had the essential talent, Carlos tried out for the school play.
«کارلوس» که احساس میکرد استعداد لازم را دارد، شرکت در نمایشنامهی مدرسه را امتحان کرد.
Hard work can often make up for a lack of talent.
سختکوشی اغلب میتواند نبود استعداد را جبران کند.
He has talent in music.
او در موسیقی استعداد دارد.
Some of the most brilliant young talent in this country
برخی از درخشانترین جوانان پراستعداد این کشور
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما