دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Tantamount

  [ˈtæntəmaʊnt]

Adjective

having the same bad effect as something else

برابر (با)، به منزله‌ی، در حکم، به مثابه

Synonyms

equal, equivalent, even, identical, same, equivalent to, equal to, as good as, synonymous with, the same as, commensurate with

Examples

His act was tantamount to treason.

کاری که او کرد همچون خیانت بود.

If he resigned it would be tantamount to admitting that he was guilty.

اگر او استعفا می داد به منزله اعتراف به مقصر بودن او بود.

Any violent crossing of the border will be tantamount to a declaration of war.

هرگونه عبور خشونت آمیز از مرز به منزله‌ی اعلان جنگ خواهد بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>