دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دوم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Tempt

  [tempt]

Verb

to attract somebody or make somebody want to do or have something, even if they know it is wrong

وسوسه کردن، تحریک جنسی کردن، انگیزاندن، بر انگیختن

to persuade or try to persuade somebody to do something that you want them to do, for example by offering them something

تطمیع کردن، گمراه کردن، اغوا کردن، از راه به در کردن، تلاش به‌ وادار کردن کسی‌ به‌ انجام کاری

To test; try.

آزمودن، امتحان کردن

Synonyms

attract, draw, appeal to, allure, whet the appetite of, make your mouth water, entice, lure, lead on, invite, woo, seduce, coax, decoy, inveigle, provoke, try, test, risk, dare, bait, fly in the face of

Antonyms

discourage, deter, put off, inhibit, hinder, dissuade

Examples

A banana split can tempt me to break my diet.

دسر موز می‌تواند من را وسوسه‌ کند تا رژیم‌ غذایی‌ ام را بشکنم‌.

The sight of beautiful Louise tempted the bachelor to change his mind about marriage.

دیدن «لویس‌» زیبا، مرد مجرد را وسوسه‌ کرد تا دیدگاهش‌ را نسبت‌ به‌ ازدواج تغییر دهد.

Your offer of a job tempts me greatly.

پیشنهاد کار شما، من را بسیار وسوسه‌ می‌کند.

Eve tempted Adam to disobey.

حوا آدم را برانگیخت که نافرمانی کند.

The beautiful Delilah tempted Samson into kissing her.

دلیله‌ی زیبا سامسون را وسوسه کرد که او را ببوسد.

Greed tempted him into a life of crime.

آز، او را به سوی زندگی جنایت‌آمیز کشاند.

They tempted him with money to betray his country.

با پول او را تطمیع کردند که به میهن خود خیانت کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>