دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهارم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Theory

  [ˈθiːəri]

Noun

a formal set of ideas that is intended to explain why something happens or exists

(در اصل) بررسی فکری، ژرف اندیشی، نظریه، فرضیه‌، دیدمان، نگره، فرا نگره (از قانون law ضعیفتر و از فرضیه یا پنداره hypothesis قویتر است)

the principles on which a particular subject is based

نظر، عقیده، نگرش، بینش

an opinion or idea that somebody believes is true but that is not proved

(عامیانه) حدس، گمان، انگار

Synonyms

hypothesis, philosophy, system of ideas, plan, system, science, scheme, proposal, principles, ideology, thesis

Antonyms

fact, experience, practice, reality, certainty

Examples

Einstein’s theory is really too difficult for the average person to understand.

براستی‌ درک نظریه‌‌ی انیشتین‌ برای افراد عادی بسیار دشوار است‌.

My uncle has a theory about the effect of weather on baseball batters.

عموی من‌ راجع‌ به‌ تأثیر آب و هوا بر توپ زن های بازی بیس‌ بال فرضیه‌ای دارد.

No one has advanced a theory explaining the beginnings of writing.

هیچکس‌ نظریه‌ی متقاعدکننده‌ای را ارائه‌ نداده است‌ که‌ پیدایش‌ خط‌ را توضیح‌ دهد.

Theory of probability

دیدمان احتمالات

The theory of evolution

نظریه‌ی تکامل (دیدمان فرگشت)

The theory of relativity

نظریه‌ی نسبیت (دیدمان همچندی)

Her theory that our neighbor was a spy.

حدس او مبنی بر اینکه همسایه‌ی ما جاسوس بود.

His method is based on the theory that people learn better from actual experience than from books.

روش او بر این بینش استوار است که مردم از تجربه‌ی عملی بهتر می‌آموزند تا از کتاب.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>