دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پنجم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Tolerate

  [ˈtɑːləreɪt]

Verb

to allow somebody to do something that you do not agree with or like

مدارا کردن، رواداری کردن، بردباری کردن، لوطی‌گری کردن، شکیبایی کردن، جایز شمردن، رواداشتن، کاوستن

to accept somebody/something that is annoying, unpleasant, etc. without complaining

تحمل کردن، تاب آوردن، تاب تحمل (چیزی را) داشتن، تاویدن

to be able to be affected by a drug, difficult conditions, etc. without being harmed

(پزشکی) نسبت به چیزی حساسیت نداشتن

Synonyms

endure, stand, suffer, bear, take, stomach, undergo, swallow, hack, abide, put up with, submit to, thole, allow, accept, permit, sanction, receive, admit, brook, indulge, condone, countenance, turn a blind eye to, wink at, consume, eat, stomach, digest, take

Antonyms

ban, veto, forbid, prohibit, outlaw, disapprove, preclude, disallow, criminalize

Examples

In a democracy, various political views are tolerated.

در یک دمکراسی عقاید مختلف سیاسی جایز شمرده می‌شود.

I can no longer tolerate your strange behaviour.

دیگر تاب تحمل رفتار عجیب و غریب شما را ندارم.

Some people can not tolerate penicillin.

برخی مردم نسبت به پنی سیلین حساسیت دارند.

Their relationship was tolerated but not encouraged.

رابطه آنها تحمل شد اما تشویق نشد.

This sort of behaviour will not be tolerated.

این نوع رفتارها قابل تحمل نخواهد بود.

There is a limit to what one person can tolerate.

محدودیتی برای تحمل یک فرد وجود دارد.

I don't know how you tolerate that noise!

نمی دونم چطور این صدا رو تحمل می کنی!

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>