دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Truncate

  [ˈtrʌŋkeɪt]

Verb

to make something shorter, especially by cutting off the top or end

(بخشی از چیزی را) بریدن، زدن، کوتاه کردن

Synonyms

shorten, cut, crop, trim, clip, dock, prune, curtail, cut short, pare, lop, abbreviate

Antonyms

extend, stretch, prolong, lengthen, draw out, spin out, drag out, protract

Examples

A truncated pyramid

یک هرم کوتاه

My article was published in truncated form.

مقاله من به صورت کوتاه منتشر شد.

He truncated a news item to fit the available space.

او یک خبر را به تناسب فضای موجود کوتاه کرد.

Further discussion was truncated by the arrival of tea.

بحث بیشتر با ورود چای کوتاه شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>