Turpitude
[ˈtɜːrpɪtuːd]Noun
very bad behavior
پستی، فرومایگی، دنائت، فساد
Synonyms
wickedness, evil, corruption, criminality, depravity, immorality, iniquity, badness, viciousness, villainy, degeneracy, sinfulness, foulness, baseness, vileness, nefariousness
Examples
Moral turpitude
فساد اخلاق
His lechery ruined lives, but he was never punished for his turpitude.
شهوترانی های او زندگی ها را ویران کرد، اما او هرگز به خاطر دنائت و فسادش مجازات نشد.
There may be no moral turpitude or manipulation as such.
ممکن است هیچ فساد اخلاقی یا دغلکاری ای وجود نداشته باشد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.