دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Turpitude

  [ˈtɜːrpɪtuːd]

Noun

very bad behavior

پستی، فرومایگی، دنائت، فساد

Synonyms

wickedness, evil, corruption, criminality, depravity, immorality, iniquity, badness, viciousness, villainy, degeneracy, sinfulness, foulness, baseness, vileness, nefariousness

Examples

Moral turpitude

فساد اخلاق

His lechery ruined lives, but he was never punished for his turpitude.

شهوترانی های او زندگی ها را ویران کرد، اما او هرگز به خاطر دنائت و فسادش مجازات نشد.

There may be no moral turpitude or manipulation as such.

ممکن است هیچ فساد اخلاقی یا دغلکاری ای وجود نداشته باشد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>