Tussle
[ˈtʌsl]Verb
to fight or compete with somebody/something, especially in order to get something
گلاویز شدن، در افتادن، دست و پنجه نرم کردن
Synonyms
fight, battle, struggle, scrap, contend, wrestle, vie, brawl, grapple, scuffle, argue, row, clash, dispute, disagree, quarrel, squabble, wrangle
Examples
The suspect tussled with the police before they could get the handcuffs on him.
مظنون قبل از اینکه پلیس بتواند به او دستبند بزند با پلیس درگیر شد.
They began to tussle with each other for the handgun.
آنها برای تفنگ دستی شروع کردند به درگیری با یکدیگر.
The children were tussling with one another for the ball.
بچه ها برای (بدست آوردن) توپ با هم درگیر بودند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.