Ultimate
[ˈʌltɪmət]Adjective
happening at the end of a long process
نهایی، واپسین، پایانی، فرجامین، آخرین
most extreme; best, worst, greatest, most important, etc.
دورترین، فراترین، غایی، اساسی، اصلی
Synonyms
final, eventual, conclusive, last, end, furthest, extreme, terminal, decisive, fundamental, basic, primary, radical, elemental, supreme, highest, greatest, maximum, paramount, most significant, superlative, topmost
Examples
The ultimate chapter of the book
آخرین فصل کتاب
My ultimate goal
هدف نهایی من
Man's ultimate destiny
سرنوشت فرجامین بشر
Ultimate origins
سرچشمههای اصلی
The ultimate sacrifice
بالاترین فداکاری
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.