دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس نهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Undeniable

  [ˌʌndɪˈnaɪəbl]

Adjective

not to be denied; cannot be questioned OR true or certain; that cannot be denied

نمی‌توان انکار کرد، نمی‌توان زیر سؤال برد، انکارناپذیر، غیرقابل انکار، کتمان‌ناپذیر

Synonyms

certain, evident, undoubted, incontrovertible, clear, sure, sound, proven, obvious, patent, manifest, beyond (a) doubt, unassailable, indisputable, irrefutable, unquestionable, beyond question, incontestable, indubitable

Antonyms

uncertain, doubtful, dubious, questionable, debatable, unproven, deniable

Examples

The jury concluded that the teenagers were undeniably guilty.

هیئت‌ منصفه‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ نوجوانان، بی‌تردید مقصر هستند.

It is undeniable that most professionals can beat any amateur.

مشخص‌ است‌ که‌ اکثر افراد حرفه‌ای می‌توانند هر فرد غیر حرفه‌ای را شکست‌ دهند.

That Leon resented Rita’s good marks in school was undeniable.

اینکه‌ «لئون» از نمرات خوب «ریتا» در مدرسه‌ تنفر داشت‌، غیر قابل‌ انکار بود.

Undeniable guilt

گناه کتمان‌ناپذیر

The undeniable superiority of their products

برتری انکارناپذیر فرآورده‌های آنها

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>