دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهاردهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Underdog

  [ˈʌndərdɔːɡ]

Noun

person having the worst of any struggle; one who is expected to lose OR a person, team, country, etc. that is thought to be in a weaker position than others and therefore not likely to be successful, win a competition, etc.

شخصی‌ که‌ بدترین‌ شرایط‌ مبارزه را دارد، شخصی‌ که‌ انتظار می‌رود بازنده شود، بازنده، دارای احتمال زیاد باخت، در شرف باخت، زیر دست، تو سری خور، مظلوم، ستمدیده

Synonyms

weaker party, victim, loser, little fellow, outsider, fall guy

Examples

Minority groups complain about being the underdogs in this century.

گروه های اقلیت‌ از این‌ شاکی‌ هستند که‌ در این‌ قرن تو سری خور هستند.

I always feel sorry for the underdog in a street fight.

همیشه‌ برای بازنده ی دعوای خیابانی‌ دلم‌ می‌سوزد.

The Jets were identified as underdogs even though they had beaten the Los Angeles Rams earlier in the season.

با اینکه‌ تیم‌ «جت‌» در ابتدای فصل‌، تیم‌ «لوس آنجلس‌ رمز» را شکست‌ داده بود، بازنده شناخته‌ شد.

Before the game we were definitely the underdogs.

قبل از بازی قطعا ما بازنده بودیم.

In politics, he was a champion of the underdog (= always fought for the rights of weaker people).

او در سیاست، قهرمان افراد ضعیف بود (= همیشه برای حقوق افراد ضعیف تر مبارزه می کرد).

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>