Unearth
[ʌnˈɜːrθ]Verb
to find something in the ground by digging
(از زیر خاک) درآوردن، حفاری کردن
to find or discover something by chance or after searching for it
آشکار کردن، افشا کردن، آفتابی کردن، برملا کردن
Synonyms
discover, find, reveal, expose, turn up, uncover, bring to light, ferret out, root up, dig up, excavate, exhume, dredge up, disinter
Examples
The digging of the scientists unearthed a buried city.
حفاری دانشمندان، شهر مدفون شده ای را از زیر خاک بیرون کشید.
A plot to defraud the investors was unearthed by the F.B.I.
توطئهی کلاهبرداری از سرمایه گذاران توسط «اِف بی آی» کشف شد.
The museum exhibited the vase which had been unearthed in Greece.
موزه، گلدانی را که در یونان از زیر خاک بیرون آورده شده بود به نمایش گذاشت.
To unearth a plot
توطئهای را افشا کردن
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما