Uneventful
[ˌʌnɪˈventfl]Adjective
without important or striking happenings OR in which nothing interesting, unusual or exciting happens
بدون رخدادی مهم یا قابل ملاحظه، عاری از رویدادهای مهم، عادی، یکنواخت، بیرویداد
Synonyms
humdrum, ordinary, routine, quiet, boring, dull, commonplace, tedious, monotonous, unremarkable, uninteresting, unexciting, unexceptional, ho-hum, unmemorable, unvaried
Antonyms
interesting, exciting, eventful, remarkable, exceptional, memorable, momentous
Examples
After the variety of bewildering experiences at the start of our trip, we were happy that the rest of the journey was uneventful.
پس از انواع تجارب مبهوت کننده در آغاز سفرمان، خوشحال بودیم که بقیهی سفر بدون واقعه بود.
Our annual class outing proved quite uneventful.
گردش دسته جمعی سالانهی کلاسمان کاملاً یکنواخت بود.
The meeting seemed uneventful but expert observers realized that important decisions were being made.
به نظر میرسید جلسه یکنواخت بود، اما ناظران خبره متوجه شدند که تصمیمات مهمی اتخاذ گردید.
An uneventful year
سالی که در آن رویدادهای مهمی اتفاق نیفتاده باشد
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما