دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هفتم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Unique

  [juˈniːk]

Adjective

having no like or equal; being the only one of its kind OR being the only one of its kind

برابر یا شبیه‌ ندارد، در نوع خود تک‌ است‌، منحصر بفرد، بی‌همتا، تک، یکتا، یگانه

very special or unusual

بی نظیر، بی‌تا، بی همتا، بی مانند، غیر عادی، ناروال، فوق‌العاده، نادر

Synonyms

distinct, special, exclusive, peculiar, only, single, lone, solitary, one and only, sui generis, unparalleled, unrivalled, incomparable, inimitable, unmatched, peerless, unequalled, matchless, without equal, nonpareil, unexampled, exclusive to, particular to, peculiar to, found only in, characteristic of, typical of

Antonyms

common, normal, ordinary, regular, usual

Examples

Going to Africa was a unique experience for us.

رفتن‌ به‌ آفریقا برای ما تجربه‌ای بی‌نظیر بود.

The inventor developed a unique method of making ice cream.

مخترع، روش منحصر به‌ فردی برای ساختن‌ بستنی‌ ابداع کرد.

Albie has a unique collection of Israeli stamps.

«آلبی‌» مجموعه‌ بی‌نظیری از تمبرهای اسرائیلی‌ دارد.

A unique specimen

یک نمونه‌ی تک

Every human being is unique

هر انسانی منحصر به فرد است.

A unique achievement

موفقیت بی‌نظیر

A unique opportunity

یک فرصت فوق العاده

A woman of unique talents

زنی دارای استعدادهای منحصر بفرد

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>