Unkempt
[ˌʌnˈkempt]Adjective
(especially of somebody’s hair or general appearance) not well cared for; not neat or tidy
(مو) وز کرده، ژولیده، کرک، گوریده، کثیف، چرکین، نامرتب، در هم ریخته
Synonyms
uncombed, tousled, shaggy, untidy, scruffy, disheveled, disordered, messy, sloppy, shabby, rumpled, bedraggled, slovenly, blowsy, sluttish, slatternly, disarranged, ungroomed, disarrayed, frowzy
Antonyms
trim, neat, tidy, spruce, presentable, well-groomed, soigné or soignée
Examples
An unkempt house
خانهی درهم ریخته
His hair was unkempt and filthy.
موهایش نامرتب و کثیف بود.
The old man was shabby and unkempt.
پیرمرد ژنده پوش و ژولیده بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.