دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهارم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Utilize

  [ˈjuːtəlaɪz]

Verb

to use something, especially for a practical purpose

استفاده کردن از، به کار زدن، به کاربردن، مورداستفاده قرار دادن، به کارگرفتن

Synonyms

use, employ, deploy, take advantage of, resort to, make the most of, make use of, put to use, bring into play, have recourse to, avail yourself of, turn to account

Antonyms

misuse, cease, halt, hinder, impede, stop

Examples

No one seems willing to utilize this vacant house.

به‌ نظر می‌رسد هیچ‌ کس‌ خواهان استفاده از این‌ خانه‌ی خالی‌ نمی‌باشد.

The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the borders.

باغبان مشتاق بود تا از گل های مختلف‌ استفاده کند و آن‌ها را جهت‌ زیباسازی کردوها با هم‌ ترکیب‌ کند.

Does your mother utilize leftovers in her cooking?

آیا مادر شما در آشپزی اش از ته‌ مانده‌های غذایی‌ استفاده می‌کند؟

Engineers utilized different techniques.

مهندسان فنون مختلفی را به کار گرفتند.

We must try to fully utilize the talents of each student.

باید بکوشیم تا استعدادهای هر دانش آموز را کاملا به کار بگیریم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>