Vanish
[ˈvænɪʃ]Verb
to disappear suddenly and/or in a way that you cannot explain
ناپدید شدن، غیب شدن، محو شدن، ناگهان ناپدید شدن
to stop existing
از میان رفتن، زایل شدن
Synonyms
disappear, become invisible, be lost to sight, dissolve, evaporate, fade away, melt away, disappear from sight, exit, evanesce
Antonyms
appear, materialize, come into view, arrive, pop up, become visible
Examples
Even in California the sun will sometimes vanish behind a cloud.
حتی در کالیفرنیا گاهی اوقات خورشید پشت ابری ناپدید میشود.
Not even a powerful witch can make a jealous lover vanish.
حتی یک جادوگر قدرتمند نمیتواند یک عاشق حسود را غیب کند.
Give him a week without a job and all his money will vanish.
یک هفته به او مهلت بده بیکار باشد و همه پول هایش ناپدید خواهد شد.
Suddenly he vanished!
ناگهان غیبش زد!
His ghost smiled and vanished.
روح او لبخندی زد و غیب شد.
The sun vanished behind the clouds.
خورشید پشت ابرها ناپدید شد.
Soon my fear vanished.
به زودی واهمهی من زایل شد.
When the dinosaurs vanished from the face of the earth.
وقتی که دایناسورها از پهنهی زمین ناپدید شدند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما