Vapid
[ˈvæpɪd]Adjective
not showing interest or intelligence
ملالآور، بیروح، چرند، خنک و بیمزه، بیمزه، بیطعم
Synonyms
dull, boring, insipid, flat, weak, limp, tame, bland, uninspiring, colorless, uninteresting, wishy-washy
Examples
A vapid talk
نطق بیبو و بیخاصیت
The vapid conversation bored her.
گفتگوی بی روح و بیهوده او را خسته کرد.
His conversation was vapid in the extreme.
مکالمه ی او بی نهایت چرند و ملال آور بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.