دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Vilify

  [ˈvɪlɪfaɪ]

Verb

​to say or write unpleasant things about somebody/something so that other people will have a low opinion of them

تهمت زدن، افترا بستن، بهتان زدن، بدگویی کردن، سعایت کردن

Synonyms

malign, abuse, denigrate, knock, rubbish, run down, smear, slag (off), berate, disparage, decry, revile, slander, dump on, debase, defame, bad-mouth, traduce, speak ill of, pull to pieces, calumniate, vituperate, asperse

Antonyms

honor, praise, esteem, big up, adore, revere, commend, glorify, exalt, venerate

Examples

They vilified him in front of the king.

نزد شاه از او سعایت کردند.

Some people vilify what they can't comprehend.

برخی از مردم از آنچه که نمی‌توانند درک کنند بدگویی می‌کنند.

She has been vilified and misunderstood by her community.

او توسط جامعه خود مورد تحقیر و سوء تفاهم قرار گرفته است.

A campaign was mounted to vilify the leaders of the organization.

کمپینی برای توهین به رهبران سازمان راه اندازی شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>