دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهارم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Villain

  [ˈvɪlən]

Noun

the main bad character in a story, play, etc.

(رمان‌ها و غیره) آدم بد (در برابر قهرمان داستان)

a person who is morally bad or responsible for causing trouble or harm

آدم بسیار بد جنس‌ و پست‌، ناکس، سفله، آدم شرور، رذل، بی‌شرف، عامل بد، مایه‌ی شر و فساد و غیره

Synonyms

evildoer, criminal, rogue, profligate, scoundrel, wretch, libertine, knave, reprobate, miscreant, malefactor, blackguard, rapscallion, caitiff

Antonyms

hero

Examples

A typical moving picture villain gets killed at the end.

شخص‌ شرور در پایان یک‌ فیلم‌ معمولی‌ کشته‌ می‌شود.

The villain concealed the corpse in the cellar.

آدم شرور جنازه را در زیرزمین‌ مخفی‌ کرد.

When the villain fell down the well, everyone lived happily ever after.

وقتی‌ فرد پست‌ در چاه افتاد، از آن پس‌ همه‌ با خوشحالی‌ زندگی‌ کردند.

The villain of the piece

مایه‌ی صد من شیر، باعث همه‌ی دردسرها، گناهکار اصلی

Ozone is considered to be the chief villain in this process.

ازن عمده‌ترین عامل مضر در این فرآیند محسوب می‌شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>