دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Vogue

  [vəʊɡ]

Noun

a fashion for something

مد، (مورد) پسند، رایج

Synonyms

chic, craze, currency, custom, fad, favor, latest, mode, popularity, practice, prevalence, rage, style, stylishness, thing, trend, usage, use, way, dernier cri, fashionableness, in thing, last word

Antonyms

dislike, disuse, out

Examples

in vogue

رایج

to come into vogue

رایج شدن، رواج یافتن

What was in vogue two years ago is outdated now.

آنچه که دو سال پیش مد بوده است، اکنون منسوخ گردیده.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>