Vogue
[vəʊɡ]Noun
a fashion for something
مد، (مورد) پسند، رایج
Synonyms
chic, craze, currency, custom, fad, favor, latest, mode, popularity, practice, prevalence, rage, style, stylishness, thing, trend, usage, use, way, dernier cri, fashionableness, in thing, last word
Antonyms
dislike, disuse, out
Examples
in vogue
رایج
to come into vogue
رایج شدن، رواج یافتن
What was in vogue two years ago is outdated now.
آنچه که دو سال پیش مد بوده است، اکنون منسوخ گردیده.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.