دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته ششم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Voluble

  [ˈvɑːljəbl]

Adjective

talking a lot, and with enthusiasm, about a subject

چرب‌زبان، دارای زبان چرب و نرم

expressed in many words and spoken quickly

پرحرف، حراف، وراج

Synonyms

talkative, garrulous, loquacious, forthcoming, articulate, fluent, glib, blessed with the gift of the gab

Antonyms

reticent, taciturn, unforthcoming, hesitant, terse, succinct, inarticulate, tongue-tied

Examples

"Evelyn" was very voluble on the subject of women's rights.

«اولین» در موضوع حقوق زنان بسیار خوش صحبت و سخنور بود.

Generally quiet, she could become quite voluble after having a glass of wine.

معمولا ساکت است اما پس از نوشیدن یک لیوان شراب به شدت پر حرف میشود.

He became very voluble and told her everything.

او بسیار حراف شد و همه چیز را به او گفت.

He is too voluble; he discusses his emotions.

او خیلی حراف است و درباره احساساتش حرف می زند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>