Wager
[ˈweɪdʒər]Noun
an arrangement to risk money on the result of a particular event
شرط، شرط بندی
Synonyms
bet, stake, pledge, gamble, risk, flutter, ante, punt, long shot
Antonyms
certainty, proof, protection, reality, safeguard, safety, surety
Examples
I lost a small wager on the Superbowl.
من شرط کوچکی را در «سوپر بول» باختم.
After winning the wager, Tex treated everyone to free drinks.
بعد از اینکه «تکس» در شرط بندن برنده شد، همه را به نوشیدنی مجانی مهمان کرد.
It is legal to make a wager in the state of Nevada.
شرط بندی در ایالت «نوادا» قانونی است.
Asghar laid a wager of five dollars on the race.
اصغر پنج دلار روی آن مسابقه شرط بندی کرد.
Wager
[ˈweɪdʒər]Verb
to bet money AND used to say that you are so confident that something is true or will happen that you would be willing to bet money on it
شرط بستن، شرط بندی کردن (هم پول شرط بستن و همچنین نشان دادن اطمینان زیاد خود بر سر درست بودن چیزی یا رویدادن اتفاقی که می توانید برای آن شرط ببندید)
Synonyms
bet, gamble, lay, post, put, risk, stake, venture, go
Examples
He wagered five dollars on the white horse.
پنج دلار روی آن اسب سفید شرط بندی کرد.
She always wagered on an outsider.
او همیشه روی یک بیگانه شرط میبست.
I had wagered a great deal of money that I would beat him.
من مقدار زیادی پول شرط کرده بودم که او را بزنم. (شکست بدهم)
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما