Wheedle
[ˈwiːdl]Verb
to persuade somebody to give you something or do something by saying nice things that you do not mean
ریشخند کردن، ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، خر کردن، رنگ کردن (کسی را)
Synonyms
coax, talk, court, draw, persuade, charm, worm, flatter, entice, cajole, inveigle
Examples
Hassan wheedled money out of me.
حسن با چربزبانی پول از من گرفت.
Wexler tried to wheedle the information out of him.
"وکسلر" سعی کرد با چرب زبانی از او اطلاعات بگیرد.
You can wheedle him all you want, but you won't convince him to buy you a car.
هر چقدر بخواهید میتوانید خرش کنید، ولی نمیتوانید متقاعدش کنید تا براتون ماشین بخرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.