دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Whet

  [wet]

Verb

to increase your desire for or interest in something

مشتاق کردن، خواستار کردن، (اشتها یا میل و غیره) تیز کردن

Synonyms

stimulate, increase, excite, stir, enhance, provoke, arouse, awaken, animate, rouse, quicken, incite, kindle, pique

Antonyms

depress, dull, suppress, blunt, subdue, stifle, numb, smother, dampen, deaden

Examples

To whet the appetite

اشتها را تیز کردن

The long walk had whetted my appetite.

پیاده روی طولانی اشتهایم را باز کرده بود.

This success whetted my appetite to go in for more competitions.

این موفقیت اشتهای من را برای شرکت در مسابقات بیشتر باز کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>