دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Whimsical

  [ˈwɪmzɪkl]

Adjective

unusual and not serious in a way that is either funny or annoying

هوسباز، بلهوس، هر دم خیال، هر دمبیل، بلهوسانه، هوسبازانه، هوس‌آلود، ویری، دمدمی، گهگیر، غیرقابل پیش‌بینی

Synonyms

fanciful, odd, funny, unusual, fantastic, curious, weird, peculiar, eccentric, queer, flaky, singular, quaint, playful, mischievous, capricious, droll, freakish, fantastical, crotchety, chimerical, waggish

Examples

A whimsical millionaire

یک میلیونر هوسباز

He and his whimsical plans

او و نقشه‌های بلهوسانه‌ی او

A whimsical market fluctuating according to political conditions.

بازار بی‌ثبات که طبق شرایط سیاسی نوسان می‌کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>