دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Wrest

  [rest]

Verb

to take power or influence away from someone, especially when this is difficult

(با زور یا ترفند) به دست آوردن، غصب کردن

to pull something away from someone violently

(با تکان یا چرخش) از جا کندن، درکشیدن، از چنگ کسی درآوردن، از دست کسی قاپیدن، قاپیدن

Synonyms

seize, take, win, extract, pull, force, strain, seize, twist, extract, wrench, wring

Examples

The military wrested political power from the people's elected officials

ارتش قدرت سیاسی را از دست رهبران منتخب مردم گرفت.

They are fighting to wrest control of the party from the old leaders.

آنها می‌جنگند تا کنترل حزب را از دست رهبران قدیمی بگیرند.

I managed to wrest the photograph from his grasp.

من موفق شدم عکس را از چنگ او بیرون بیاورم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>