Endure
[ɪnˈdʊr]Verb
to experience and deal with something that is painful or unpleasant without giving up
(درد و خستگی و غیره) تاب آوردن، تحمل کردن، رنج بردن، (درد) کشیدن، پایستن، یارا داشتن، (با شرایط نامساعد) ساختن، شکیبایی کردن، بردبار بودن، به روی خود نیاوردن
to continue to exist for a long time
پایداری کردن، دوام آوردن، استقامت کردن، پایدار ماندن، پاینده بودن، جاودان بودن، پایا بودن
Synonyms
experience, suffer, bear, weather, meet, go through, encounter, cope with, sustain, brave, undergo, withstand, live through, thole, put up with, stand, allow, accept, stick, take, permit, stomach, swallow, brook, tolerate, hack, abide, submit to, countenance, stick out, take patiently, last, live, continue, remain, stay, hold, go on, survive, live on, prevail, persist, abide, be durable, wear well
Examples
How can you endure such disrespect?
چطور میتوانی چنین بیحرمتی را تحمل کنی؟
The valiant officer endured much pain.
افسر پلیس درد زیادی را تحمل کرد.
Dr. Hardy was confident he could endure the hardships of space travel.
دکتر «هاردی» مطمئن بود که میتواند سختیهای سفر فضایی را تحمل کند.
To endure pain
درد کشیدن
To endure hardship
سختی کشیدن
I can no longer endure this situation.
بیش از این نمی توانم این وضع را تحمل کنم.
She was unable to endure jazz.
او قادر به تحمل موسیقی جاز نبود.
Laws that have endured for centuries.
قوانینی که قرنها پابرجا مانده است.
Despite everything, Iranian culture will endure.
علیرغم همه چیز، فرهنگ ایرانی باقی خواهد ماند.
Works that have endured the test of time.
آثاری که از بوتهی آزمایش زمان گذشته است.
Why does one literary work endure while others do not?
چرا یک اثر ادبی پایدار می ماند و آثار دیگر نمی ماند؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما