Scurry
[ˈskɜːri]Verb
to run with quick short steps
(با گامهای کوتاه و تند) دویدن، دو زدن، (مجازی) عجله کردن، به سرعت انجام دادن
Synonyms
hurry, race, dash, fly, sprint, dart, whisk, skim, beetle, scud, scuttle, scoot, scamper
Antonyms
wander, stroll, amble, saunter, toddle, mooch, mosey
Examples
Kindergarten kids scurried down hallways.
بچههای کودکستان در راهروها میدویدند.
She said goodbye and scurried back to work.
او خداحافظی کرد و با سرعت به سر کار برگشت.
Ants scurried around the pile of rotting food.
مورچه ها دور انبوهی از غذای فاسد می چرخیدند.
The shots sent everyone scurrying for cover.
این تیراندازی ها باعث شد همه به سرعت به دنبال پوشش بدوند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.