دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هجدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Modify

  [ˈmɑːdɪfaɪ]

Verb

to change something slightly, especially in order to make it more suitable for a particular purpose

(به مقدار کم) تغییر دادن، تعدیل کردن، میانه‌رو کردن، جرح و تعدیل شدن یا کردن، میانسان کردن

to make something less extreme

(کمی) کاستن، تخفیف دادن، ملایم کردن یا شدن، معتدل کردن یا شدن

(grammar) a word, such as an adjective or adverb, that modifies another word or group of words describes it or limits its meaning in some way

(دستور زبان) تعریف کردن، شناسان کردن، توصیف کردن

Synonyms

change, reform, vary, convert, transform, alter, adjust, adapt, revise, remodel, rework, tweak, reorganize, recast, reshape, redo, refashion, tone, down, limit, reduce, lower, qualify, relax, ease, restrict, moderate, temper, soften, restrain, lessen, abate

Examples

to modify a penalty

در مجازات (یا جریمه) تخفیف قایل شدن

The proximity of the sea modifies the temperature.

نزدیک بودن دریا از گرما می کاهد.

"Young" modifies "man" in "young man".

در عبارت ((مرد جوان)) واژه‌ی ((جوان)) واژه‌ی ((مرد)) را شناسان می‌کند.

He believed that laws modify conduct.

او معتقد بود که قانون رفتار را تعدیل می کند.

His discoveries have modified my views on the origin of the universe.

کشفیات او نظر من را درباره‌ی آغاز جهان تغییر داده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>