دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیستم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Omnivorous

  [ɑːmˈnɪvərəs]

Adjective

eating all types of food, especially both plants and meat

همه چیز خوار، گوشتخوار و گیاهخوار، هروین‌خوار، هر چیز خوار

having wide interests in a particular area or activity

(مجازی) همه چیز دوست، پر اشتها، دارای سلیقه‌های گوناگون

Synonyms

avid, edacious, gluttonous, greedy, rapacious, ravenous, unappeasable, voracious

Examples

An omnivorous reader

خوره‌ی کتاب‌های گوناگون، همه چیز خوان

Bears are omnivorous animals.

خرس حیوانی گوشتخوار و گیاهخوار است.

She has always been an omnivorous reader.

او همیشه خوره کتاب های گوناگون بوده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>