دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیستم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Extant

  [ekˈstænt - ˈekstənt]

Adjective

(of something very old) still in existence

موجود، یافت شو، در هستی، هست، باقی

Synonyms

in existence, existing, remaining, surviving, living, existent, subsisting, undestroyed

Examples

to be extant

موجود بودن، باقی بودن

Of his book's first printing only one copy is extant.

فقط یکی از نسخه‌های چاپ اول کتابش باقی مانده است.

The French laws that are still extant in Louisiana.

قوانین فرانسه که هنوز در لوئیزیانا برقرار است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>