دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیستم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Levity

  [ˈlevəti]

Noun

​behavior that shows a lack of respect for something serious and that treats it with humor

جلفی، سبکی، سبک سری، شادی بی موقع یا نابرازنده

Synonyms

light-heartedness, frivolity, silliness, triviality, fickleness, flippancy, giddiness, skittishness, facetiousness, flightiness, light-mindedness

Antonyms

seriousness, gravity, solemnity, earnestness

Examples

A funeral is no time for levity.

مراسم تدفین زمانی برای سبک سری نیست.

It was cruel levity in you to do that.

کاری که تو کردی یک سبک سری بی رحمانه بود.

It was a moment of levity amid tough trade negotiations.

در بحبوحه مذاکرات تجاری سخت، این یک لحظه ی جلفی بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>